عنایت عجیب حضرت زهرا (س) به جوان گناهکار – فایل صوتی زیبا
فایل صوتی زیبا – از دست ندین!
آخرش باور نکردنیه پس تا آخر گوش بدین
…………………منبع:موفقیت بندگی خدا/…………………..
فایل صوتی زیبا – از دست ندین!
آخرش باور نکردنیه پس تا آخر گوش بدین
…………………منبع:موفقیت بندگی خدا/…………………..
چند روزی می شد که غرب کشور اطراف کانی مانگا کار می کردیم
دنبال پیکر مطهر شهدای عملیات والفجر چهار بودیم
اواسط سال 71 بود
از دور متوجه پیکر شهیدی داخل یکی از سنگرها شدیم
دویدیم سمت سنگر
ظاهرا همونطور که داخل سنگر نشسته بوده تیر یا ترکش بهش خورده و شهید شده بود
خواستیم بدنش رو جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم
در کمال حیرت دیدیم توی انگشت وسط دست راستش یه انگشتره
از اون جالبتر اینکه تمام بدنش کاملا اسکلت شده بود
ولی انگشتی که انگشتر توی اون بود کاملا سالم و گوشتی مانده بود
همه بچه ها به دورش جمع شدند
خاک های روی عقیق انگشتر رو که پاک کردیم
اشک های همه مون در اومد
خورشيد خود را بالاى سر ماشين كشيده بود و باران گرما بر سرمان مى ريخت . بيابان سوزان و بى انتها در چشمهايمان رنگ مى باخت و به كبودى مى گراييد از دور هم ، چيزىديده نمى شد، ناگاه ماشين ما كه از مشهد عازم تهران بود از حركت ، ايستاد، راننده كه مردى بلند و سياه چرده بود با عجله پايين آمد و بعد از آنكه ماشين را براندازى كردخيلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشين برگشت و گفت : بله پنچر شد و آنگاه به صندلى ما كه در وسط هاى ماشين بود، آمد، به من چون سيد بودم حرفى نزد. ولى روكرد به حاج شيخ عباس قمى (ره ) و گفت :
![]() |
داستان های شنیدنی520 حکایت پیرامون اخلاقشیخ حسین انصاریان |
![]() |
بیش از 95 داستان متنوعاستاد عبد الله فاطمی نیاچهارده معصوم(ع)-بیماری-عابد-گناه-فقر-اصحاب-توبه-شیعه و سنیحج-جنگ-روضه-همسایه-... |
![]() |
اسلام دین کیفیتاستاد عبد الله فاطمی نیا |
![]() |
تفسیر موضوعی قراناستاد عبد الله فاطمی نیا |
![]() |
مجموعه ی 28 سخنرانیدکتر الهی قمشه ای
|
![]() |
مجموعه ی 20داستاندکتر الهی قمشه ایمنبع:portal.anhar.ir |
وقتی کسی می میرد
6صورت همراهش وارد قبر می شوند.
بالای سرش یه چهره خوشکل هست که رو می کند به بقیه واز آنان می پرسد شما چه کسی هستید؟
سمت راستی می گوید: من نماز هستم.سمت چپی می گوید: من زکاتم پشت سری می گوید: من حج هستم جلویی می گوید: من روزه هستم. چهره ی پایین پا می گوید: من خوش بر خوردی با هم نوع هستم .نوبت به معرفی همون خوش چهره که بالای سر هست می رسه اومی گوید : من ولایت محمد وآل محمد هستم.
برگرفته :از کتاب علامه سید احمد مستنبط کتاب القطره واین حدیث از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است.
خدا نکنه ما آدم بدی باشیم اون وقت معلوم نیست چه بلاهایی نصیبمون بشه
بهتره از همین الان به عاقبت کارمون فکر کنیم.
شیخ می فرماید : در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان دلباخته من شد ؛ و سر انجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت ؛...
پدر(شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح ومنازل آخره) در حرم معصومه پای منبر آشیخ عبد الرزاق مسئله گو-روزی چند فراز از منازل آخره می خواند.پدر عباس یک روز به پسرش گفت:کاش تو هم منبر می رفتی و از این کتاب چند صفحه می خواندی تا مردم استفاده کنند . شیخ نمی گوید این کتاب را من
نوشته ام .می گوید: بابا دعا کن پسرت عباس هم خدا به او توفیق دهد واین است نهایت تواضع.
مرحوم آقاى بلادى فرمود یکى از بستگانم که چند سال در فرانسه براى تحصیل توقف داشت، در مراجعتش نقل کرد که:
در
پاریس خانه اى کرایه کردم و سگى را براى پاسبانى نگاه داشته بودم، شبها
درب خانه را مى بستم و سگ نزد در مى خوابید و من به کلاس درس مى رفتم و
برمى گشتم و سگ همراهم به خانه داخل مى شد. شبى مراجعتم طول کشید و هوا هم
به سختى سرد بود به ناچار پشت گردنى پالتو خود را بالا آورده، گوشها و سرم
را پوشاندم و دستکش در دست کرده صورتم را گرفتم، به طورى که تنها چشمم براى
دیدن راه باز بود، با این هیئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل در را باز کنم
سگ زبان بسته چون هیئت خود را تغییر داده بودم و صورتم را پوشیده بودم،
مرا نشناخت، به من حمله کرد و دامن پالتوی مرا گرفت.
من فورا پشت پالتو
را انداختم وصورتم را باز کرده، صدایش زدم تا مرا شناخت. با نهایت شرمسارى
به گوشه اى از کوچه خزید. در خانه را باز کردم و هرچه اصرار کردم داخل خانه
نشد. به ناچار در را بسته و خوابیدم. صبح که به سراغ سگ آمدم دیدم مرده
است، دانستم از شدت حیا جان داده است…
ما چقدر حیا داریم؟! بعضی وقتا که میزنه به سرمون یادمون میره انسانیم و اطرافیانمون آبرو دارند.
منبع:http://ghalamekhas.mihanblog.com/
علامه طباطبایی می فرمود : چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم گاهی به محضر آیت الله قاضی شرفیاب می شدم.روزی در مدرسه ای ایستاده بودم مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند.چون به من رسیدند دست خود را روی شانه ی من گذاردند وگفتند : ای فرزندم! دنیا می خواهی نماز شب بخوان آخرت می خواهی نماز شب بخوان.
مهرتابان ص16
نوشته اند شخصی یونس ابن عبدالله خیاط را دید که گلوی پدرش را می فشارد.پدر را از دست او خلاص نمودواو را ملامت کرد که چرا پدر خود را کتک می زنی ؟پدر گفت :او را ملامت مکن که او فرزند حقیقی من است چرا که من هم در همین جا گلو پدر خود را فشردم واکنون فرزندم گلوی مرا می فشارد.آن شخص خندید ورفت.
دارم امید عاطفی از جناب دوست کردم جنایتی وامیدم به عفو اوست(حافظ)
شهید آیت الله دستغیب در کتاب استعاذه اش می گوید: پس از آن که حضرت نوح علیه السلام نفرین کرد وهمه ی کفار غرق شدند ملکی در پیش او ظاهر شد .شغل حضرت نوح (ع) کوزه گری بود کوزه هایی از گل درست می کرد وپس از خشک کردن می فروخت .ملک کوزه ها را یکی یکی از حضرت نوح (ع) می خرید وپیش چشمش آن را خرد می کرد ومی شکست پیامبر ناراحت شد وبه او اعتراض کرد که این چه کاری است می کنی ؟ فرشته فرمود : به تو مربوط نیست من خریده ام واختیارش را دارم .
حضرت نوح (ع) فرمود : لکن من آن را ساخته ام ملک گفت :کوزه هایی ساخته ای نه این که خلق کرده ای اینک من که آن را می شکنم تو ناراحت می شوی .چطور نفرین کردی که این همه خلق خدا هلاک گردند در حالی که خدا بنده را خلق کرده وآن ها را دوست دارد پس از این قضیه از بس گریه کرد نامش را نوح گذاشتند
غرض شفقت پروردگار است خالق مخلوق خودش را دوست دارد .
ایمان بیاوریم به زندگی
مرا به ترنم قطره های باران قسم داده اند ؛ که لحظه های عمرم را ؛ با خیال سرد و خاموش سکوت هدر ندهم
و شب ؛ این آستانه ی آرامش را ؛ که هر چند یک بار ؛ می آید و می رود به پرتو خورشید حسرت مخورم . دلم را به زیبایی بهار فریب ندهم ؛ و به صداقت پاییز و زمستان که در زیر برگ های رنگین و برف پنهان است ایمان بیاورم..." کیانا وحدتی "
ارسالی از:وب ساقی خانم اعظم سبحانی
گدای امروز تو ،شوهر دیروزمن
داستان:بهلول و خرقه و نان و جو و سرکه
داستان مال حلال وحمله ی دزد ها به کاروان
داستان :بهشت فروختن بهلول
سه داستان باور نکردنی از آشیخ جعفر مجتهدی
یه روز خرف یه روز می شه دانشمند (سکاکی)
داستان موسی(ع) وجوان شدن پیرزن وازدواج با پیامبر
داستانی شگفت در مورد کودکی امیرالمومنین(ع)
يك صلوات برابر است با ده هزار صلوات:
خاطراتی از آقای محسن قرائتی
شهید همت ولطف به بندگان خدا
واقعه اى شگفت انگيز از زائرين مشهد
تپه ای از لپه
داستان قارون و موسى عليه السلام
داستان زن بدکاره خواندنی است
دختر شش ماهه زنده مى ماند و همه مى ميرند
اعتقاداتت را چند می فروشی؟
اعجاز قرآن و مسلمانشدن دانشمندان ژاپنی
قصه فرماندهان جنگ تندگویان/جهان آرا/نامجو/باکری/فکوری/خرازی/رجایی
حاج شیخ عبدالکریم حائری با عنایت امام حسین (ع) زنده می ماند
چراشیطان لاغر شده بود؟
داستان کوروامان نامه امام رضا علیه السلام
داستان خریدن برده ی نمام وسخن چین
داستان عجیب در موردآسید حسن
واقعه اى شگفت انگيز از زائرين مشهد
طلبه جوان و دختر فراری
فسنجان و زن حامله وعنایت امام رضا
داستان برصیصای عابد
حدیثی ناب در مورد ارزش زیارت امام حسین واقعا خواندنی است
داستان عجیبی درمورد میرزاکوچک خان جنگلی
داستان مردی که دلش نسوخت ولی تا آخر عمر مرض جوع گرفت
☼ ☼ جدیدترین داستان ها ☼ ☼ تقدیم شما دوستان
خداجان مامون را چگونه گرفت ؟۲۴/۱۱/۹۰
مرتاض هندی وملاحسين قلي همداني
داستانی در موردميرزا جواد آقا تهراني استاد اخلاق واستاد مقام معظم رهبري
داستان زنی در حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام...
نکته ای در مورد پدر آيت الله صدر
ارزش حج از دید رسول اکرم محمد مصطفی (ص)
داستان شيخ جعفر امين وگناه زبان
داستان خروسی که به علت بی نمازی جوان کور شده بود
نکته ای در موردكي كاووس بن وشمگير
داستان جوان شیروانی ودختر ارمنی ولطف امام حسین (ع)