زن بدکاره+داستان زنان هرزه+داستان زنان خراب
زن بدکاره شعرانه زن بدکاره ای بود که در بصره زندگی می کرد وچندین نفر فاسد مثل خودش همیشه همراه او بودند .یک روز که شعوانه با همراهانش در بصره از جایی می گذشتند دیدند مردم یکی پس از دیگری به داخل خانه ای می روند . شعرانه به یکی از همراهان گفت برو ببین چه خبره اولی رفت ولی برنگشت دومی رفت باز هم برنگشت تا نفر آخر... شعوانه خودش داخل خانه شد تا بفهمد چه خبر است . وقتی وارد شد دید کسی روی منبر رفته وبرای مردم صحبت می کند شعوانه به این جا ی سخن او رسید که گفت : ای خانم ها وای آقایان اگر به اندازه ی شعوانه هم گناهکار باشید باز هم از خدا ناامید نشوید . اگر توبه کنید خدا شما را می بخشد . شعوانه با خود گفت عجب, کار تو به جایی رسیده که ضرب المثل شده ای همان جا تصمیم خودش را گرفت توبه کرد توبه ی واقعی و او بعد از مدتی از بزرگان بصره شد که خودش کلاس درس راه انداخت وبا این جمله آن سخنران تغییر کرد وجزء خوبان قرارگرفت.
یکی از دوستانی که در زندان کارمند بوده برام تعریف کرد: می گفت یک روز رئیس زندان برایمان تعریفی کرد که باور نکردنی بود وداستان از این قرار بود که یک مردی که شغل نظامی داشته با خانم یکی از دوستانش رابطه دوستی برقرار می کند بعد از مدتی که قضیه بر ملا می شود شوهر آن زن که مرد خوبی بوده به مسئولشان می گوید من را به یکی از دورترین شهر ها انتقال بده من فورا این شهر را ترک می کنم خلاصه زن به همراه شوهرش روانه می شوند مدت ها می گذرد در حدود 16 سال روزی جوانی را با خانم همان مرد که به دوستش خیانت کرده بود می گیرند وقتی مشخصاتش را می پرسند او می فهمد که پسر همان خانم که به شهری دور افتاده منتقل شده بود هست دودستی به سر ش می کوبد ومی فهمد که قدیمی ها درست گفته اند که می گویند : نکوب درب کسی که می کوبند به درت یا خواهرت یا مادرت یا حلال همسرت
پس ما هم باید مواظب باشیم وبدانیم اگه به کسی خیانت کردیم به ما خیانت می کنند
گدای امروز تو ،شوهر دیروزمن
داستان:بهلول و خرقه و نان و جو و سرکه
داستان مال حلال وحمله ی دزد ها به کاروان
داستان :بهشت فروختن بهلول
سه داستان باور نکردنی از آشیخ جعفر مجتهدی
یه روز خرف یه روز می شه دانشمند (سکاکی)
داستان موسی(ع) وجوان شدن پیرزن وازدواج با پیامبر
داستانی شگفت در مورد کودکی امیرالمومنین(ع)
يك صلوات برابر است با ده هزار صلوات:
خاطراتی از آقای محسن قرائتی
شهید همت ولطف به بندگان خدا
واقعه اى شگفت انگيز از زائرين مشهد
تپه ای از لپه
داستان قارون و موسى عليه السلام
داستان زن بدکاره خواندنی است
دختر شش ماهه زنده مى ماند و همه مى ميرند
اعتقاداتت را چند می فروشی؟
اعجاز قرآن و مسلمانشدن دانشمندان ژاپنی
قصه فرماندهان جنگ تندگویان/جهان آرا/نامجو/باکری/فکوری/خرازی/رجایی
حاج شیخ عبدالکریم حائری با عنایت امام حسین (ع) زنده می ماند
چراشیطان لاغر شده بود؟
داستان کوروامان نامه امام رضا علیه السلام
داستان خریدن برده ی نمام وسخن چین
داستان عجیب در موردآسید حسن
واقعه اى شگفت انگيز از زائرين مشهد
طلبه جوان و دختر فراری
فسنجان و زن حامله وعنایت امام رضا
داستان برصیصای عابد
حدیثی ناب در مورد ارزش زیارت امام حسین واقعا خواندنی است
داستان عجیبی درمورد میرزاکوچک خان جنگلی
داستان مردی که دلش نسوخت ولی تا آخر عمر مرض جوع گرفت
☼ ☼ جدیدترین داستان ها ☼ ☼ تقدیم شما دوستان
خداجان مامون را چگونه گرفت ؟۲۴/۱۱/۹۰
مرتاض هندی وملاحسين قلي همداني
داستانی در موردميرزا جواد آقا تهراني استاد اخلاق واستاد مقام معظم رهبري
داستان زنی در حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام...
نکته ای در مورد پدر آيت الله صدر
ارزش حج از دید رسول اکرم محمد مصطفی (ص)
داستان شيخ جعفر امين وگناه زبان
داستان خروسی که به علت بی نمازی جوان کور شده بود
نکته ای در موردكي كاووس بن وشمگير
داستان جوان شیروانی ودختر ارمنی ولطف امام حسین (ع)
تاجری که گفت :خدا باید 6ماه فکر کند تا من را فقیر کند