خودت گلی گل من
زندگي چون گل سرخ است پر از خار پر از برگ پر از عطر لطيف


يادمان باشد اگر گل چينيم
خار و عطر و گلبرگ هر سه همسايه ي ديوار به ديوار هم اند.
زندگي چشمه ي آبي است وما رهگذريم
بنشين بر لب آب عطش تشنگي ات را بنشان
صفايي بده سيمايت راو اگر فرصت بود
كفش ها را بكن و آب بزن پايت را
غير از اين چيزي نيست
زندگي....
آيينه اي شفاف است
تو اگر زشت و يا زيبايي
تو اگر شاد و يا غمگيني
هر چه هستي تو در آيينه همان ميبيني
شاديت را درياب تا در آيينه ي هستيى٬گل هستي باشي
چون گل عشق بتاب
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰ ساعت توسط رحمت اسماعیل زاده
|