دلم لبریز از رنج و عذاب است

امیدم چون حبابِ روی آب است

خدایا دردمندم ، مستمندم

بجز تو بر چه کس امّید بندم

به جز تو یار و غمخواری ندارم

پناهم ده ، خریداری ندارم

رهایم کن ازین زندانِ غربت

تو آزادم نما از رنج و محنت

نگاهم کن ببین غرق گناهم

چه گویم نا امید و رو سیاهم

الهی چاره ی دردم تو دانی

تو در لطف و محبت بیکرانی

دلم را غیرِ تو بر هرکه بستم

چنان آتش به خاکستر نشستم

مرا از ظلمتِ خود دور گردان

مرا با نورِ خود محشور گردان

دلم کن پُر زِ مهرِ کبریایی

وجودم پُر زِ عشق و روشنایی

شب است و خلوت و تنهایی و غم

من و شیدایی و اندوه و ماتم

خداوندا ، بزرگی دستگیری

کریمی چاره سازی و قدیری

به شوقِ بخششت من در نمازم

ببین سر تا به پا غرقِ نیازم

به گوشم نغمه های آسمانی

فروغ و شوکتِ تو جاودانی

دراین ظلمتکده تنها شدم من

پُرازدلتنگی و رسوا شدم من

شدم شرمنده از بارِ گناهان

تو آزادم نما از بندِ شیطان