خاطره ای از شهید سید محمد کدخدا
برای سید محمد کفشی نو خریدم. با تردید نگاهی به کفش ها انداخت. بی معطلی جفت کفش ها را برد و زیر آب گرفت. از این رفتار عجیبش عصبانی شدم. گفتم: پسر! این چه کاریه می کنی؟ کفش خراب می شه.
جوابش موی تنم را سیخ کرد. گفت: " پدر ِ دوستم تازه فوت شده، نمی خواهم با دیدن کفش های نو ِ من، احساس بی پدری کنه. "
خاطره ای از شهید سید محمد کدخدا
تولد : 1338- شیراز
شهادت : 19/10/1365 . شلمچه کربلای 5
سِمَت: فرمانده گردان امام حسین
شهادت در راه حضرت دوست گوارایت باد
برگرفته از وبلاگ:بسیج دانشجویی
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۰ ساعت توسط رحمت اسماعیل زاده
|