شعر حافظ در مورد حضرت ابوالفضل (ع):ارسالی از خانم اعظم سبحانی
شاه شمشاد قدان ، خسرو شيرين دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درويش انداخت
گفت اي چشم و چراغ همه شيرين سخنان
تا کي از سيم و زرت کيسه تهي خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سيم تنان
کمتر از ذره نئي، پست مشو، مهر بورز
تا بخلوتگه خورشيد رسي چرخ زنان
بر جهان تکيه مکن ور قدحي مِي داري
شادي زهره جبينان خور و نازک بدنان
پير پيمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهيز کن از صحبت پيمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر مي گفتم
که شهيدان که اند اين همه خونين کفنان
گفت حافظ من و تو مَحرم اين راز نه ايم
از مي لعل حکايت کن و شيرين دهنان
+ نوشته شده در شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۰ ساعت توسط رحمت اسماعیل زاده
|