8. «آنان كه رفتند، كاری حسینی كردند، و آنان كه ماندند باید كاری زینبی كنند».
و هنوز چشم آزاد مردان عالم به كاروانی دوخته شده كه زینب سالار آن است. هنوز آوای امیر(ع) از دل تاریخ به گوش می‌رسد. زینب با همة حیای فاطمی خود، نگاهی به بی‌حیاترین مردم روزگار خود می‌كند، و رو به نامردترین انسان تاریخ، مردانه فریاد می‌زند:
«چه انتظاری است از فرزند آن جگرخواری كه جگر پاكان را به دندان كشید و گوشتش از خون شهیدان روییده است؟»
و با آرامشی حكیمانه، و وقاری آسمانی، همة رؤیاهای شیطانی یزید را پنبه می‌كند و می‌گوید:
«و اگر چه روزگار، مرا با تو هم گفتار كرد، ولی من هم چنان تو را حقیر می‌بینم و سرزنشت می‌كنم و توبیخ كردن تو را واجب می‌دانم».
اربعین هم‌نشینی با زینب (س) است كه با تمام وجود ایستاد. اربعین همراهی با حضرت امام سجاد(ع) است كه خورشید امامت را تا ابد تابان نگه داشت.
9. نمی‌دانم این چهارشنبه با چهارشنبه‌های دیگر چه تفاوتی دارد؟چهارشنبه‌سوری را می‌گویم. مثلاً چه اتفاقی باید با این ترقه‌ها و آتش‌بازی در زندگی ما بیفتد كه بدون آن ممكن نیست. نمی‌دانم این یادگاری از كجا آمده است؟ آیا ریشة آتش‌پرستی دارد، یا نیایشی به جا مانده از تاریخ گذشتگان است؟
البتّه این روزها عادت شده كه به هر بهانه‌ای جشن بگیریم و قیمت‌های زیادی برای این سوردادن‌ها و سورگرفتن‌ها بپردازیم. واقعاً بهانه‌ای بهتر از آتش‌بازی و بزرگ داشت چهارشنبة آخر سال برای شادی و خوش‌گذرانی پیدا نمی‌شود؟ آیا این همه هزینه كردن آیین «چهارشنبه سوری» عاقلانه است؟ چه چیزی در برابر این هیاهو، و حادثه‌آفرینی‌ها به دست می‌آوریم؟ لابد سلامتی و شادكامی سال آینده را. خوش به حالمان!
10. وقتی دوباره به این پروندة 365 روزه نگاه می‌كنم، حس غریبی به من دست می‌دهد. حسی آمیخته به افسوس و سرزنش. افسوس از این كه ساعت‌های زیادی از لحظة تحویل سال، یعنی دوشنبه ساعت 21 و 55 دقیقه و 35 ثانیه، فرصت داشتم تا نقشه بكشم و این نقشه‌ها را عملی كنم. روزهایی كه مثل ابر و باد گذشت و دوباره بر نمی‌گردد.
خودم را سرزنش ‌می‌كنم. پسرجان تو چقدر از این روزها را به راحتی آب خوردن، یا حتی راحت‌تر از آن آب كردی. به آیینه كه نگاه كنی می‌فهمی كه من چه می‌گویم. در این 365 روز، گویی تو مانند زمین، پس از گردش كامل به دور خورشید، در همان نقطة صفر ایستاده‌ای و خم به ابرو نمی‌آوری كه روی یك دایرة بسته حركت كرده‌ای. در این مدّت با شتاب و سرعت بالایی هم رفته‌ای، امّا دریغ از این كه یك گام به جلو برداشته‌ باشی؟
ترسیده‌ام. از این همه یكنواختی دلم می‌گیرد.سال 1385 هم پرونده‌اش بسته شده است و من مانده‌ام و هزاركار نكرده. هزار تصمیم كه در صندوقچة اسرارم مدفون شده است. هزار جرقة سرنوشت ساز كه هیچ گاه در زندگی من زده نشد و خاطراتش با افسوس و حسرت زیر خاكستر باقی ماند.
11. مسلمانی من و تو هم مثال زدنی است. خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت را یك شعار می‌كنیم و قاب می‌گیریم. بدون این كه فكر كنیم باید خدا در زندگی ما جریان پیدا كند. رفتار پیامبر (ص) در وجود ما سایه بیندازد یا بوی اهل بیت تن و جان ما را جلا دهد.
سال «وجدان اخلاقی، انضباط اجتماعی»، سال «امیرالمومنین(ع)، سال «عز‌ّت و افتخار حسینی»، و سال «پیامبر اعظم (ص)».
این رسم مباركی است كه هر سال را با چنین نام‌های ارزشمندی زینت می‌دهیم. گویی این ادارات و سازمان‌های فرهنگی منتظر اعلام چنین نام‌هایی هستند كه فردایش یك همایش برگزار كنند. چند بار نوشته بر در و دیوارها نصب كنند و ابتدای هر سخنرانی كه دارند برای تبر‌ك، نامی از آن ببرند.
ولی آیا گامی برای فهمیدن و عمل كردن و زنده كردن یاد و نام پیامبر اعظم(ص) برداشته‌ایم؟ آیا در روزهای سال پیامبر اعظم(ص) اخلاق و رفتار او را تمرین كرده‌ایم؟ آیا نشانه‌ای از نیكی‌ها و زیبایی‌های او بر پیشانی ما نقش بسته است؟ آثا مهر و دوستی، صفا و صداقت، ایمان و عبادت ما نسبت به گذشته تغییر كرده است؟
به هر حال سال پیامبر اعظم تمام شده و كارنامة یك سالة ما تهیه شده است. چه نمره‌ای به خودمان می‌دهیم؟ آیا این كارنامه مُهر قبولی پایش خورده یا ...؟ قضاوت به عهدة خودتان!
یا حق

 

ماهنامه موعود شماره 73