بیا که بی تو به جان امدم زتنهایی

نماند صبر ومرا بیش از این شکیبایی

بیا که جان مرا بی تو نیست برگ حیات

بیا که چشم مرا بی تو نیست بینایی

اگر جهان همه زیر وزبر شودزغمت

تورا چه غم که تو خود کرده ای به تنهایی

حجاب روی تو هم روی تست در همه حال

نهانی از همه عالم زبس که پیدایی

عروس حسن ترا هیچ در نمی باید

به گاه جلوه مگر دیده تماشایی

ندیده روی تو از عشق عالمی مرده است

یکی نماند اگر خود جمال بنمایی

به پرده در چه نشینی چه باشد ار نفسی

به پرسش دل بیچاره ای برون ایی

نظر کنی به دل خسته شکسته دلی

مگرکه رحمتت اید برو ببخشایی

دل عراقی بیچاره ارزو مند است

امید بسته که تا کی نقاب بگشایی

فخرالدین عراقی