در ميدان سپه تهران سيد حسين مدرس و شيخ ‌الاسلام ملايرى به قصد رفتن به سعد آباد و ديدار رضاشاه پهلوى درشكه اى را پيدا كردند. قرار بود شب را در جعفر آباد منزل دوستى بخوابند و فردا صبح زود به سعد آباد بروند.
مدرس : درشكه چى ، تا جعفر آباد ما را چند مى برى ؟
درشكه چى : سه تومان . مدرس : سه تومان !! هرگز من سه تومان نمى دهم .
سردار سپه سه تومان نمى ارزد (مدرس رضا شاه را تا وقتيكه سردار سپاه بود رضا خان مى ناميد وقتى كه رضاشاه شد تازه او را سردار مى خواند.)