ماهواره

گرگی نمایان می شود، گرگی که یک میش است

گرگی که شاید یک اِل.اِن.بی، یا که یک دیش است

امواج شومی می خورد توی سر شعرم

من گیج و مَنگم، ذهن من درگیر تشویش است

عصر مدرنیته است، عصر خط اینترنت

عصری که تعریفی ندارد- بدتر از پیش است-

عصری که در آن دوست یعنی آشنایی که،

باید به اِل.ای.دی زد آن را -مثل یک فیش است-

من خسته ام از شعرهای کهنه پوسیده

وقت نگاه تازه به آیینه ی خویش است

محمدجواد ایزدپناه