درباره یکی از بزرگان می گویند:او آن قدر پرابتلا بود که اگر یک روز بلا نمی آمد ناراحت می شد ومی گفت :خدایا نانش را دادی خورشش را هم بده !

از این که با من ور می روی خوشم می آیدوکیف می کنم.ما طاقت این چیزها را نداریم.پدرمان درمی آید.اما کسانی که با خدا سر وسری دارنداز بلا استقبال می کنند ولذت می برند .چرا عابس بن ابی شاکر زره وکلاهخودش را در آورد وبه مصاف دشمن رفت .در حالی که با هیچ قاعده ومنطقی سازگار نیست .او از تیر ونیزه ها که به بدنش می خوردکیف می کردولذت می برد .ازتکه تکه شدن در راه خدا لذت می برد .این مطالب را اولیای خدا درک می کنند ومی فهمند ولذتش را می برند .

وقت آن آمد که من عریان شوم        جسم بگذارم سراسر جان شوم

کربلا بزم وگلستان من است          نیزه وشمشیر ریحان من است

مرغ حقم تیربارانم کنید                    زیر تیغ وتیر پنهانم کنید

آزمودم مرگ من زین زندگی است           چون رهم زین زندگی  پایندگی است

منبع"کتاب محبت به زنان وکودکان از آقای فرحزاد

عکس کشتی به گل نشسته در سواحل ایتالیا گالری عکس خبری ورزشی