عاقبت یزید ملعون چه شد؟
خودم می خواهم به تنهایی به شکار این آهو بپردازم. سوار بر اسب شد وآهو را دنبال کرد ونوکرانش هر چه به دنبال او گشتند او را نیافتند .
یزید تشنگی سختی به سراغ او آمد به صحرا نشینی برخورد کرد که از چاه آب می کشید نزدیک رفت واز او تقاضای آب کرد .آن مرد به او آب داد ولی تعظیم وسلامی نکرد یزید گفت : اگر من را بشناسی که من کیستم بیشتر به من احترام می گذاری.
آن اعرابی گفت :ای برادر عرب تو کیستی ؟
گفت من امیرالمومنین یزید بن معاویه هستم .
اعرابی گفت :تو کشنده ی امام حسین (ع) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابی خشمگین شد وشمشیر یزید را گرفت وبر سر یزید زد شمشیر بر سر اسب رسید اسب دراثر ضربت اسب فرار کرد ویزید از پشت اسب آویزان شد،اسب سرعت می گرفت ویزید را بر زمین می کشید،آنقدر او را بر زمین کشید که پاره پاره شد.
اصحاب یزید اثری از او ندیدند.مگر به اسب او رسیدندفقط ساق پای او روی رکاب آویزان بود آن را دیدند، با تاسف واندوه به شهر شام برگشتند. واین است عاقبت بدی.